رويكرد انتقادي به فوتبال رسانه اي
رويكرد انتقادي نسبت به رسانه ها به عنوان يكي از روش هاي تفكر اجتماعي در دهه هاي آغازين قرن بيستم بـا اهداف هواداري از مردم و برقراري دموكراسي در جامعه برقرار شد . انديشمنداني نظير تئـودور آدورنـو ماكس هوركهايم مي كوشيدند نـشان دهنـد چگونـه ادعاهـاي آزادي بخـش و سـعادت آفـرين تجـدد در جوامـع سرمايهداري و صنعتي جديد، به جدايي انسانها ها از يكديگر و تجزيه وتحليل وظايف و مسئوليت ها لزوماً به سلطه بوركراتيك و سازماني انجاميده است و از طريق رسانه هاي جمعـي در روان وفكـر انـسان رسـوخ كـرده و بوسـيله رسانه هاي فراگير و جذاب تسخير شده به گونه اي كه انسان واقعيت موجود راحقيقت مطلـوب ان گاشـته اسـت . ايـن تفكر برگرفته از چارچوب ايدئولوژي ماركس و انگلس است زيرا آنها معتقدند سرمايه داري نياز به بـازار دائمـاً در
حال گسترش براي محصولات خود دارد تا بورژوازي را در سطح همه جهان دنبال كنـد . سـرمايه بايـد در همـه جـا آشيانه بگيرد و هر جايي مستقر شود و ارتباطاتش را در همه جهان بگستراند دالاس اسمايت در اقدامي ابداعي و ماهرانه بر آسيب پـذيري دائمـي افـراد در زيـر سـلطه رسـانه هـاي انحصاري وصنعت تبليغات تأكيد فراوان داشت . او مي گفت مردم عملاٌ براي صاحبان تبليغات (يعني بر اسـتثمارگران اصلي خود ) كار مي كنند، چرا كه وقت خود را به طور مجاني به رسانه ها اختصاص مي دهند و رسانه ها نيز وقت آن
را يك جا و به عنوان يك « كالا » به صاحبان تبليغات ميفروشند. به اعتقادي وي، كل سيستم تلويزيون و مطبوعـات تجاري بر پايه اخذ ارزش افزوده از مخاطبان استثمار شـده بناگرديـده اسـت و تـازه ايـن مخاطبـان تحـت اسـتثمار مجبورند هزينه تبليغات را هم بپردازند كه به قيمت تمام شده كالاهاي تبليغ شده اضافه مي شود (مك كوايل، ترجمـه
منتظر قائم ، امروزه، مسابقات جام جهاني فوتبال آيينه تمام نمايي از اين واقعيت است كه رسانه ها در طول يك ماه برگـزاري مسابقات فوتبال تمامي چشم و گوش ميليونها انسان را در سراسر كره بخـود معطـوف مـي سـازند ايـن امـر نـشانگر ماهيت فوتبال رسانه اي است . ساده انگاري نيست اگر بگوييم بيشتر اوقات بازي فوتبال يكنواخـت و كـسل كننـده است، آنچه به بازي هيجان مي بخشد لحظاتي است كه رويدا د مهمي رخ مي دهد. از آنجا كه ما هرگـز نمـي تـوانيم زمان اتفاق اين صحنه ها را پيش بيني كنيم ، بايد تمامي اوقات خود را صرف تماشاي آن نماييم تا مبادا صـحنه اي را از دست بدهيم . از ديدگاه انتقادگرايان ، فوتبال رسانه اي وسيله اي است براي پر كردن اوقات فراغت، رفتار با زيكنان به عنوان كـالا در زير سلطه رسانه هاي انحصاري وصنعت تبليغات در جهان بظاهر متحد كه متحدنيست . نمونه هاي بارز آن جـدال توام با خشونت گلادياتوري بازيكنان دو تيم فوتبال هلند و پرتقال و برافراشتن پرچم اسرائيل توسط بـازيكن غنـا در مقابل دوربين هاي تلويزيوني در مسابقات جهاني فوتبال 2006 بوده است . پديده رواني اجتماعي فوتبـال رسـانه اي گهگاه باوانمايي هاي غير واقعبينانه مي تواند دغدغه ها چالش هاي گوناگون در جوامع ايجـاد كننـد و از ايـن طريـق انسجام اجتماعي را در خطر جدي قرار دهد به ويژه ، زماني كه آگاهي لازم و تحليل دقي قي از فوتبال به مردم جامعـه خود ارائه نكند و اعتقاد ويلر با ايجاد چنين وضعيتي نوعي مقاومـت در مقابـل متقاعـد سـازي مـردم پديـد ميآيد كه خود سبب تهي شدن اگو و بهم ريختگي خود تنظيمـي و زمينـه اي بـراي سـردر گمـي نگرشـها و رفتـار منفعلانه مي شود
ادامه دارد ....