پنجشنبه 18 شهریور 1400
نقش رواني – اجتماعي رسانه ها در فوتبال

نقش رواني – اجتماعي رسانهها در فوتبال
نقش مجموعه تعيين وظايفي است كه بر فرد يا گروه يا سازماني محـول مـي شـود و انتظـار انجـام آن را ايجـاد مي كند به عبارتي نقش مجموعه انتظاراتي است مبني بر اين كه فرد در موقعيت مشخصي از نظـام اجتمـاعي چگونـه بايد عمل كند و افراد در موقعيت هاي متقابل چگونه عمل كنند . موقعيتها نقشها را به همـراه مـي آورنـد و نقـش هـا
نمايشنامه اي پديد مي آورند كه به كنشگر در موقعيت معيني داده مي شود. نقشه اي دراماتيك و اجتمـاعي پيـشينه اي به بلنداي تاريخ بشر دارد . رواقيون جهان را چون تئاتري مي ديدند كه در آن بر انسان نقشي كه از خدايان بـرايش در نظر گرفت هاند، بازي مي كند و قرن ها بعد از آن ، شكسپير مينويسد كه تمامي جهان يك صحنه نمايش است و مـردان
و زنان بازيگران اين صحنه ها هستند .

1 پارسونز
جامعه شناس نامدار آمريكايي مي گويد نقش با منزلت اجتماعي رابطه اي پايدار دارد. او اضافه ميكند نقش جنبه پويا و منزلت ، جنبه ايستا دارد و به عبارتي ساده تر ميتوان چنين استنباط كرد كـه پايگـاه موقعيـت ويژهاي است كه شخص در جامعه اشغال كرده و نقش رفتاري است كه از چنين شخـصي انتظـار مـي رود. بنـابراين، شخص دارنده موقعيت و پايگاه اجتماعي بايد به آن انتظار پاسخ دهد و آن را برآورده سازد 


2 ايخ ها يزر
اين معنا را به عنوان رفتاري مطابق با آنچه ديگري از ما توقع و انتظار دارد، بيان مـي كنـد . او
در مقاله اي به مورد سارقي اشاره مي كند كه هنگام آزاد شدن از زندان بـر آن اسـت تـا اعمـال گذشـته را بـه دسـت فراموشي سپارد ، اما بزودي به نقش سابق خود برمي گردد، چرا كه به اصطلاح احساس مي كند مجبور اسـت خـود را با رفتاري كه ديگران از او انتظار دارند، مطابقت دهد 


درباره نقش هاي رسانه هاي جمعي ، مفهوم نقش پيچيدگي كمتري دارد . در مجموع براي رسانه ها سه نقش عمده قائلند 1 فرهنگ سازي 2 اطلاع رساني 3 ايجاد مشاركت اجتماعي كه بعد ها نقش تفريحي و سرگرمي نيـز بـه آن افزوده شده است .
آنچه در مسابقات جهاني فوتبال 2006 از سوي رسانه هاي جمعي ايران اتفاق افتاده اسـتفاده بـيش از حـد ايفـاي نقش در حوزه انسجام اجتم اعي و تقويت هويت ملي بوده است. رسانههاي ايراني در طول بازي فوتبـال بـا برجـسته سازي بيش از حد در مورد بازيكنان وظايف سنگيني بيش از توانائي آنها بر بازيكنان محول كرده و انتظارات مـردم و حتي خود بازيكنان را از خود افزايش داده و با استفاده از اسطوره سازي كه مسأله اي رواني – اجتمـاعي و محـصول مشترك يك سرزمين و در جامعه ما ريشه هاي تاريخي بـسياري دارد و بـه نـوعي بيـانگر تخـيلات ، باورهـا ، اميـد و آرزوهاي گمشده مردم يك سرزمين است، بازي فوتبال را به يك مسأله غرور ملي افراطي و انحـراف آميـزي مبـدل ساخته است . اما پيامدهاي رواني – اجتماعي با چنين وانمايي غير واقع بينانه از رسانه ها، دغدغـه هـا و چـالش هـاي گوناگون را در جامعه ايجاد كرده ، بدون اينكه آگاهي لازم و تحليل دقيقي از وضعيت فوتبال ارائه كنند . در حالي كـه بازيكنان تنها جزء كوچك قابليت هاي فوتبال ، هستند و عوامل ديگر در اين مورد نقش كليدي دارنـد نظيـر سيـستم باشگاه داري ، فدراسيون ، مديريت و مسائل اقتصادي ، اجتماعي و سياسي و حتي فرهنگي . آنچه در اينجا مايه حيـرت است، اين است كه تحليل كارشناسانه رسانه ها در قبل و بعد از مسابقات متفاوت است، رسانه ها بعـد از باخـت تـيم فوتبال ايران، راه آساني را در پيش مي گيرند. و به شماتت و ملامت مديران فدراسيون، بازيكنـان و حتـي تماشـاگران
ايراني حاضر در استاديوم و هر سه گروه مي پردازند و بدين ترتيب آنها را آماج شديدترين انتقاد خود قرار مي دهنـد . و در اين جهت همچون « بازرس شاور » در كتـاب « بينوايـان » ويكتـور هو گـو بـه دنبـال « ژان وال ژان » معـروف ميگردند و مي خواهند گناه باخت فوتبال را كه خود به صـورت يـك تـراژدي ملـي در آورده انـد برگـردن ديگـران بگذارند و از اين طريق هيجانات مردم را كاهش دهند . از اين رو گاه برخي از بازيكنان و مربيان را شخصاً در مقابـل
ديدگان مردم قرار ميدهند، بدون اينكه با استفاده از دانش اجتماعي به تحليل واقعبينانه از آن بپردازند .
گزارشگري كه تا چند لحظه پيش به تمجيد از دروازه بان مي پرداخت بعـد از اولـين شكـست تـيم ملـي در جـام جهاني 2006 به يكبار دگرگون مي شود و او را در برابر ديدگان ميليونها نفر تماشاگر و شنونده، فردي معرفي ميكنـد كه پيوسته ديدش طبق معمول خلاف جهت توپ در حركت است و يا مخاطبان را با گفتاري نظير اينكـه اگـر علـي دائي پنج سال پيش بود، حتماً اين توپ را گل مي گرد. و يا شخص برانكورا كه قبل از شكـست مـورد سـتايش قـرار ميداد، بعد از شكست آماج انتقاد خ ود قرار ميدهد. در حالي كه اگر واقعبينانه به اين قضيه برخورد كنيم در مي يـابيم كه بازي فوتبال براساس رفتار موجودات زنده شكل مي گيرد، موجوداتي كه عكس العملهاي آنها قابل پيشبيني بـودن اين بازي در ذات آن نهفته است . شاهد مثال حذف تيم هاي هلند، سوئيس و اسپانيا در مرحلـه يـك هـشتم نهـائي و آرژانتين، برزيل در مرحله نهائي و شكست آلمان از حوادث غير قابل پيش بيني در اين دوره از مسابقات فوتبال بوده است. اما جنبه هاي فرهنگي فوتبال شايد از جهات ديگر با ارزش تر است، چنان كه مردم اكـراين بعـد از شكـست در مقابل ايتاليا آن را شكست شيرين ناميدند و يا شكست آلمان اگرچه براي مردم آلمان و هواداران آن سنگين بـود، امـا
جهان شاهد يك پديده فرهنگي بسيار آموزنده بود و آن اينكه بعد از پايان بازي ، هواداران حاضـر در ميـدان ورزشـي دقايقي چند بعد از شكست، بازيكنان تيم فوتبال آلمان را مورد تشويق غمگنانه خود قرار ميدهند .

 

 

 

 

 

chat_bubble_outline ارسال نظر

عنوان نظر :
نام شما :
ایمیل :
local_phone