دیپلماسی فوتبال - قسمت 2
مبانی نظري و ادبیات پژوهش
مارسل موس جامعه شناس شهیر فرانسوي که از او به عنوان «پدر جامعهشناسی ورزش» یاد شـده اسـت و بـه تعبیر لوي اشتروس که از مهـم 3 سرزمین جدیدي به وسیله «موس» فتح شد، ورزش را «پدیده اجتماعی تام» ترین دستاوردهاي او بود- مطرح می کند. موس بر آن است که پدیده یا واقعیت اجتماعی را نمیتـوان تنهـا در یک بعد مورد مطالعه قرار داد، بلکه باید از تمام ابعاد آن را بررسی کرد. جامعهشناس براي بررسی یـک پدیـده اجتماعی مانند فوتبال باید به علوم مختلف رجوع کند.به عنوان مثال، در ورزش کردن نه فقط حرکات فیزیکی، بلکه تبلوري از آموزش را می پندارد که خود نوعی اجتماعی کردن است (نوابخش و جوانمرد، درباره فوتبال به عنوان یک عامل در سیاست بینالملل می گوید: امروزه در پرتو جهانی شدن، 4 بونیفس فوتبال به منحصر به فردترین پدیده جهانی تبدیل شده و حتی از پدیدههایی چون دموکراسی و اقتصاد بازار که گفته می شود بدون مرزهستند، نیز فراتر رفته است. اگرچه از آغاز جام جهانی فوتبال درسال 1930 فوتبـال بـه منزله پدیده جهانی مطرح بوده است، اما در چند دهه اخیر با رشد فن آوري هاي اطلاعات و در نتیجه جهانیتر و فراگیرترشدن تأثیر عمیقی بر مردم جهان برجا گذاشته است و فوتبال را به پدیدهاي کاملاً جهانی تبدیل کـرده است.
بنابراین جامعه شناس نمیتواند نهادهاي اجتماعی را جدا از افرادي که آنها را می سازند مطالعه کند. براین اساس موس ورزش را کنشی فرهنگی دانسته و برآن است که رفتارهـاي ورزشـی از سـنخ رفتارهاي طبیعی نیستند، بلکه فرهنگیاند و مجموعهاي از رفتارهاي نمادي وابسته به حیثیت و مـوقعیتی را کـه هر فرد در سلسله مراتب اجتماعی احراز کرده است در بر میگیرد تحلیـل موس از ورزش به تدریج زمینۀ تحلیلهاي سیاسـی و اجتمـاعی گسـتر دهاي از ورزش را فـراهم کـرد از سوي دیگر، فوتبال به عنوان یک پدیده اجتماعی ادیبی و انصـاري ، و فرهنگـی نشـان گـر ورود افراد به شبکه روابط اجتماعی است. این ورزش عرصه ظهور رفتارهـا، نگـرش هـا، ارزش هـا و بازنمـایی هـایی معنادار قرن بیست و یکم است. این پدیده چند بعدي، آن چنان در متن جهان زندگی انسانهـا رسـوخ و نفـوذ نموده که امروزه میتوان باتوجه به نگرش و فعالیتهاي ورزشی افراد، طرز تفکر، سبک زندگی و میزان سرمایه اجتماعی افراد را باز شناسی کرد و از روي رفتارها و فعالیتهاي ورزشی، سـایر فعالیـت هـاي حیـات زنـدگی اجتماعی را پیشبینی نمود و به وسیله آن وفاق و همبستگی اجتماعی را تحـت تـأثیر قـرار داد . از ایـن رو، بـا رویکردي جامعهشناسانه و تحلیل بازيها و ورزشها، می توان بخش عمدهاي از ویژگیهاي افراد و جامعـه اي که ورزشها در آن پدیدار شدهاند را باز شناخت.
بوردیو امر ورزشی را که – ظاهراً غیرسیاسی است- پهنه و میدانی براي رقابت بر سر قدرت میداند. بـه گفتـه وي، مردم داوطلبانه وارد سازمانهاي ورزشی شدهاند و از طریق رقابـت، خشـونت خـود را تخلیـه مـی کننـد . حکومتها نیز سازمانهاي ورزشی را به رسمیت میشناسند تا از آن طریق به بسیج تودهها و فتح آنان بپردازند.
پتانسیل قدرت در ورزش باعث میشود احزاب سیاسی، اتحادیهها، کلیساها و مراکز سـرمایه وارد ایـن عرصـه شوند. همچنین بوردیو براي درك رفتار عاملان اجتماعی میدان را با بازي مقایسه می کند در ارتباط با میدان فوتبال در مقایسه با میدان اجتماعی می گوید: زمین فوتبال فضایی محصور است که بازي در آن انجام می شود. بازیکنان در هنگام بازي موقعیتهاي مشخصی دارند، وقتی زمین فوتبال در حالت تصویري نمایش داده شود، همانند مستطیلی با تقسیمات درونی و مرزهاي بیرونی است که در آن جایگاه مشخصی براي هر فرد تعریف شده است. بازي قواعد مشخصی دارد که بازیکنان مبتدي قبل از آغاز بازي باید آنها را فرگرفته باشند. آن چه بازیکنان می توانند انجام میدهند و محدودهاي که طی بازي مـی تواننـد در آن حرکـت کننـد بـه جایگاه اصلی آنها بستگی دارد. وضعیت فیزیک میدان بر آن چه بازیکنان میتوانند انجام دهند، تأثیرگذار است.
در مجموع بر کیفیت کل بازي نیز تأثیر میگذارد. مقایسه میدان اجتماعی با میدان فوتبال چندان بی ربط نیست. بوردیو زندگی اجتماعی را هم نوعی بازي میداند. او جاي جاي آثار خود به بازي فوتبال اشاره می کند، شـاید به این دلیل که او خود با این بازي خوب آشنا بود. بوردیو میگوید: «میدان اجتماعی هماننـد میـدان فوتبـال از جایگاه هایی تشکیل شده که عاملان اجتماعی آنها را تصرف می کنند (افراد یـا نهادهـا ). در نتیجـه آن چـه در میدان اتفاق می افتد، محدودیتهاي خاصی دارد؛ یعنی مرزهایی براي آن چه می توان انجام داد، وجـود دارد و تمامی آن چه میتوان انجام داد نیز بستگی به شرایط میدان دارد. میدان اجتماعی و سیاسی درسـت مثـل میـدان فوتبال به خودي خود معنا ندارد ، جامعه شناسی معاصر آمریکایی، «ورزش را باید همچون سایر نهادهاي اجتماعی مانند خـانواده، 1 از نظر دیلینی دین و سیاست، جزئی از جامعه آمریکا دانست. نادیده گرفتن ورزش، به مثابه یکی از فعالیـت هـاي فراگیـر در آمریکاي معاصر، در حکم چشم پوشی از پدیدهاي اجتماعی است که گستره آن به چندین حوزه اجتماعی دیگر کشیده میشده است؛ از آموزش، اقتصاد، هنر، وسایل ارتباط جمعی و اجتماعات محلی گرفته تا روابط سیاسـی بین الملل. گفته شده است که ورزش، عالم اصغر است و اخلاقیات، ارزشها و فرهنگ عمـومی یـک جامعـه را منعکس می کند. امروزه بسیاري از تیمهاي ورزشی حرفهاي متعلق به صاحبان صنایع است مانند رابرت مرداك،صاحب باشگاه لسآنجلس داجرز و جورج استاینبرنر، صاحب باشـگاه نیویـورك یـانکیز اسـت . هـویتی را کـه ورزش براي خیل وسیعی از افراد به ارمغان میآورد، تعهد، وفاداري و عشقی است که طرفـداران ورزش بـه آن دارند. روند تجارت رو به رشد ورزش ممکن است عاقبت به اضمحلال ورزشهاي حرفـه اي منجـر شـود کـه امروزه نیز تا حدودي شاهد آن هستیم، اما ورزش خودش نمیتواند به کلی از صحنه زندگی اجتمـاعی حـذف نشان داده است که یکی از کارکردهاي پنهان ورزش در جامعه صنعتی آمریکا، انسجام بخشیدن بـه 2 شود. استن زندگی شخصی بسیاري از آمریکاییان است. در واقع، هواداري از تیمهاي ورزشی کـه افـراد معمـولاً در دوران نوجوانی در پیش میگیرند و به دوره بزرگسالی آنان نیز کشیده میشود، براي فرد یادآور این مطلب است که دردنیاي اجتماعی چیزهایی هستند که ظاهراً بهرغم تغییرات سریع اجتماعی، پایدار باقی می مانند
ادامه دارد ....