ناكامي – پرخاشگري در فوتبال
براي ناكامي تعاريف گوناگوني ارائه شده است . اما گنجي (1379 (ميگويد ناكامي زماني ايجاد ميشـود كـه فـرد در راه ارضاي نيازهاي منطقي خود با مانعي روبرو مي شود و يا در راه دستيابي بـه اميـد هـايش بـا شكـست روبـرو ميشود واكنش هاي افراد در مقابل ناكامي بسيار گوناگون است؛ زيرا عوامل ناكام كننده دامنـه گـسترده اي دارنـد .
در مجموع مي توان گفت كه پاسخ ناكامي پرخاشگري است . پرخاشگري يعنـي رفتـار دشـمنانه و تنـد بـه هنگـام عـدم سازگاري با موقعيت . اين رفتار، در زندگي روزمره ، با ناكامي ارتباط بسيار ن زديك دارد . تصوير روشني از رابطه ميـان ناكامي و پرخاشگري را از آزمايش معـروف بـاركر نمايان مي شود .
اين روانشناسان ، كودكان خردسال را با نشان دادن اطاقي پر از اسباب بازيهاي جالب
و اجازه ندادن بازي به آنها ناكام كردند . كودكان در پشت حائلي سيمي ايستادند و اميدوار و حتي متوقع بودند كه بـا آن اسباب بازيها بازي كنند، اما به آنها دسترسي نداشتند پس از انتظاري طولاني و دردناك سرانجام اجـازه يافتنـد بـا اسباب بازيها به بازي بپردازند . در اين آزمايش گروه ديگري از كودكان مستقيماً و بـدون اينكـه ناكـام شـونده اجـازه
يافتند با اسباب بازيهاي بازي كنند . اين گروه دوم كودكان با نشاط و سرور با اسـباب بازيهـا بـه بـازي پرداختنـد . در صورتي كه گروه ناكام هنگامي كه سرانجام به اسباب بازيها دسترسي پيدا كردند ، آنها را به طرف ديوار پرت كـرد ه و لگد مال كردند تفاوت ميان ناكامي و محروميت اهميت بسيار دارد . در اين آزمايش كودكاني كه اصـلاً اسـباب بـازي نداشتند پرخاشگري نميكنند . اما كودكاني كه كاملاً متوقع بودند تا با اسباب بازي ها بازي كنند زماني كه انتظار آنهـا بـر آورده نـشد ، احـساس ناكامي مي كردند . واين شكست سبب رفتاري مخـرب درآنهـا گرديـد . در ايـن مـورد فرانكـل خاطرنشان ساخته است كه دو آشوب در واتسن كـه معيـشت سياهپوسـتان بـه ادبـار و فلاكت مناطق ديگر كشور نبود به وقوع پيوست . نكته مهم اين است كه زندگي سياهپوستان در آن م ناطق در مقايـسه
با ثروت و مكنت سفيد پوستان فلاكت بار ب . دو انقلاب ها معمولاً توسط مردم محروم اغاز نمي شوند ، بلكـه انقـلاب ها را اكثراً مردمي آغاز مي كنند كه تازه سربلند كرده و به اطراف خود مي نگرنـد و متوجـه مـي شـوند كـه ديگـران وضعي بهتر از آنها دارند ونظام حاكم ب ا آنها بابي عدالتي رفتار مي كند . بدين ترتيب مي تـوان گفـت ، ناكـامي اصـولاً نتيجه محروميت نسبي است . اما شيوه برخورد رسانه ها در ايران با نتايج شكست منجر به اين شده است كـه بخـش اعظم جوانان هوادار فوتبال دچار نوعي ناكامي و افسردگي مي شوند . نتايج اين وانمايي رسانه منجر به دشمنانگي بي حاصل در ميان آنها وبازيكنان و مربيان و مسئولان فوتبال را در پي داشت . تا بدانجا كه پرخاشـگري ازسـوي برخـي
هواداران متعصب نسبت به بازيكنان چه در محل بازي و چه برخـورد فيزيكـي بامحـل و كـار و كـسب بازيكنـان را فراهم آورد .عامل مهمتر ازهمه به جاي همد ردي و همدلي با بازيكناني كه به ميهن خود وارد شده بودند ، بـر خـلاف مسابقه با استراليا كه فوتباليست ها پس از ورود به فرودگاه بر روي شانه هاي مردم درحـال پـرواز بودنـد، ايـن بـار
مقامات انتظامي مملكتي رابرآن داشت براي جلوگيري و برخورد احتمالي اهانت آميز كلامي وفيزيكـي بـا بازيكنـان ، آنها را در پناه نيروي انتظامي ، ازدرب ديگر از فرودگاه خارج سازند . اين نـوع برخـورد تنبيهـي بـا بازيكنـان، و ادب كردن ديگران در گوشه گوشه هاي خيابانهاي كشورمان بر اثررانندگاني ديده مي شود . همه مـي خواهنـد همـديگر را تنبيه كنند و آنهم ازنوع فيزيكي آن ر ا انجام دهند . اين نوع رفتار تنبيهي در خـانواده و مدرسـه سـابقه اي بـه بلنـداي كشورمان دارد، درواقع مشكلي است فرهنگي كه مي بايد در پرتو آموزشهاي اجتماعي بتدريج رفع شود .
اما آن چه را كه نبايد فراموش كرد اين است كه رسانه ها بر حسب نياز به طـور طبيعـي بـدنبال سـوژه هـست ند و مردمي عادي هم مي خواهند كه از مسائل مختلف به ويژه فوتبال درايام خاص در كشورشان با خبر شدند، اين نقـش اصلي رسانه هاست ، اما پيشداوري ها و به جزئيات خيره شدن چنـدان بـه نفـع فوتبـال كشورنيـست ،انرژي رادرگيـر
مسائل جزئي كردن، حاصل آن بي تفاوتي در ميان مردم مي شود. اگر واقع بينانه بدوراز پيشداوري هاي مرسوم به اين مساله توجه كنيم ، خواهيم ديد كه در مقابل تيم هاي قدر و بزرگي نظير مكزيك،پرتقال و آنگولا كه با آنهـا بـه بـازي پرداختيم،دو باخت و يك مساوي انصافاً انقدر هم تراژيك نبوده اسـت .امـا عملكـرد رسـانه هـا بيـشتر بـر انگيخـتن احساسات و عواطف مردم با نگاهي عامه پسند همراه بوده اسـت . در ايـام مـسابقات جـام جهـاني 2006،مطبوعـات ورزشي تقريباً تمامي صفحات و فضاهاي روزنامـه شـان را بـه فوتبـال اختـصاص داده و بـا اسـتفاده از يـك سـري كارشناس مشخص ، نوعي سردرگمي در ميان بازيكنان ، مربيان و مردم ايجـاد مـي كننـد كـه چنـدان راهگـشا نبـوده است.
يكي ازمسائلي كه برخي رسانه هاي ايراني در پيش مي گيرند، اين ا ست كه مـي كوشـند اظهـار نظرهـايي انجـام دهند و جريانات را به سمت و سويي هدايت كنند كه به نتيجه دلخواه خود برسند و سرانجام اظهـار نظـر كننـد كـه پيش بيني هاي ما سرانجام تح قق پيدا كرده است . اين نوع رسانه ها با اين شيوه برخـورد بـا قـضايا بيـشتر بـه تـسويه
حسابهاي شخصي پرداختند، بدون اينكه به عواقب آن در جامعه توجهي داشته باشند .
نكته مهم ديگر اين است كه در بازي فوتبال مسائل بسيار پيچيده و غير قابل پيش بينـي وجـود دارد كـه پيوسـته در تحليل مورد غفلت قرار مي گيرد، از آن جمله مسائل روانشناختي بازيكنان و مربيان است كه از جايگاه خاصي برخوردار است، زيرا اگر بازيكن از تمامي جهات هم آماده باشد ولي از لحاظ رواني آمادگي لازم را نداشته باشد، تمامي زحمـات بباد مي رود. اين موضوع به ويژگيهاي شخصيتي خو د مربي هم باز مي گردد، زيرا كه مي بايد بازيكنانش را از نظر روانـي آماده نگاه دارد و خود نيز از عزت نفس كافي برخوردار باشد تا بتواند بازيكنان را بهنگام بحـران يـاري رسـاند .
چنانكـه برخي از كارشناسان ورزش بر اين باورند كه هفتاد درصد توانايي هاي فرد در اداره تيم ت وسط مربي انجام مي گيرد. كـار مربي بسيار خطير است و مي بايد بازيكنانش را در خنثي سازي انواع ترفندهاي گروه هاي رقيـب مـدد رسـاند . حـوادث
مربوز به بازي قطر با ايران در اينجا مثال زدني است . يكي از كارشناسان فوتبال در اين مورد مي گويـد : « از روز جمعـه وارد قطر شديم ت ا روز دوشنبه همه چيز عادي بود، قطري ها كاري با ما نداشـتند، امـا از روز دوشـنبه، تلويزيـون شـان شروع كرد به تبليغ كردن گل هايي كه قبلاً به ايران زده بودند . از روز دوشنبه رنگ از روي تك تـك بازيكنـان مـا پريـد بعضي هايشان رفتند توي اتاق هايشان ديگر بيرون نيامدند و در نتيجه 2 -0 بر قطر باختيم. اگرچه كـار بـه ايـن سـادگي نبوده و مسائل پيچيده اي نيز در اين مطرح بوده است ولي در مجموع نمي توان نقش مربي و ويژگيهاي شخـصيتي او را به عنوان عاملي براي تقويت روحيه بازيكنان، ناديده گرفت
نتيجه گيري
فوتبال رسانه اي بر نشانه هاي پيامهاي غير كلامي نظير ظاهر فيزيكي، اشاره حركتـي و حركـت ، چهـره و رفتـار آوايي، فضا، لمس كردن،محيط و زمان تأكيد دارد .
از ديدگاه انتقاد گرايان، فوتبال رسانه اي وسيله اي براي پركردن اوقات فراغت، رفتار بازيكنان به عنـوان كـالا در زير سلطه رسانه هاي انحصاري و صنعت تبليغات در جهان به ظاهر متحدكه متحد نيست . نمونه بارز آن جدال تـوأم با خشونت گلادياتوري بازكنان دو تيم فوتبال هلند و پرتقال و برافراشتن پرچم اسرائيل توسط بازيكن غنا در مقابـل دوربين هاي تلويزيوني در مسابقات جهاني فوتبال 2006 بوده است . پديده رواني اجتماعي فوتبال رسا نه اي گهگاه با وانمايي هايي غير واقع بينانه مي تواند دغدغه ها و چـالش هـاي
گوناگوني در جوامع ايجاد كند . و از اين طريق انسجام اجتماعي را در خط جدي قرار دهد چنين به نظر مي رسد كـه در ساختار محتوايي رسانه ها به ويژه برنامه هاي صدا و سيما به عنوان رسانه ملي نارسا ئيهاي جدي وجـود دارد كـه نياز به بازنگري است، زبان رسانه اي واقع گرايانه نيست، بيشتر فانتزي و تحليل گرايانه و عامه پـسند اسـت وصـرفاً
جنبه برانگيختن احساسات عمومي بهنگام بازي ورهاكردن و فراموش كردن مخاطبان بعد از مسابقات ملي و فرا ملي تا مسابقات بعدي است . بدون اين كه براي پيروزيهاي مجدد با برنامه ريزي فرصت هايي را ايجاد كنيم . واقعيت ايـن است كه تشويق و پشتيباني رسانه ها نسبت به بازيكان نبايد مقطعي باشد ، بلكه بايـد مـستمر و پيوسـته ادامـه داشـته
باشد.تا شكست ها جبران شود و افتخارات ديگر به ارمغان آورده شود . ناديده انگا شتن پيروزيهاي گذشته فوتباليست ها و بي احترامي به قهرمانان، نوجواناني كه در كوچه و خيابانهاي كشور با الگوهاي ذهني كـه نـسبت بـه بعـضي از بازيگران دارند،روياهاي آنها را به هم خواهد ريخت كه حاصل آن نااميدي و بي ا نگيزه شدن در آنها خواهد بـود در
اين مورد رفتار مارا دونا ستاره آرژانتيني مثال جالبي است او در مـسابقات سـال 1984 از ريكـاردو بـوكيني الگـوي كودكيش خواست براي چند دقيقه بازي كند . الگوهاي دوران كودكي در استقرار شخصيت افراد در بزرگـسالي نقـش تعيين كننده اي دارد .
ما اغلب وسوسه مي شويم كه بازيكنان تيم خود را با جوام ع ديگر مقايسه كنيم، درباره پيروزيهايمان گزافه گـويي و درباره شكست مان اغراق كنيم، اين امر باري افرادي كه در كادر مربيان آموزشي قرار دارند، امري عادي اسـت كـه آرزوي تيمي نظير آلمان، ايتاليا و فرانسه و .. . را داشته باشيم، اما ساختار مديريتي فوتبـال كـشور از وضـعيت باشـگاه داري تا مديريت دولتي، نقش و آموزش مربيان خارجي و داخلي، قدمت و تجربـه فوتبـال، فرهنـگ كـار گروهـي و هدف نظام آموزشي ما ماهيتي بومي داشته و تفاوت با هدف جوامع ديگر بوده است . ما كوشيديم كه نظـام آموزشـي فوتبال كشور را بعد از گذشت هشتاد و اندي سال حضور مربيا ن خارجي درايران تغييراتي ايجاد كنيم . و يا شايد نوع آموزش به سبك و سياق اروپايي شرقي ديگر پاسخ گوي شرايط امروزي نيست و شايد از اين جهت زمان اجتمـاعي فوتبال كشورمان دچار درنگ نسبي است و نياز به بازنگري در آموزش دارد . اما در مجموع براي رسيدن به وضـعيت مطلوب راه درازي در پيش است .